ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 30 ساله )

با سلام
خانمی 30 ساله هستم 6ساله که ازدواج کردم.با همسرم رازی داشتیم در مورد نازایی من و به دنبال روش های درمان با لقاح ازمایشکاهی هستیم.قرار شد این یک راز بین من و همسرم بمونه و هیچ کس دیگه با خبر نشه حتی پدر مادرامون.به طور اتفاقی متوجه شدم همسرم مادرش رو مطلع کرده و اونو در جریان همه چیز گذاشته.من واقعا ناراحت شدم.چون ابروم جلوی مادرشوهرم رفته چون به خاطر این موضوع خیلی مجبور بودیم بهشون دروغ بگیم.ولی به روی همسرم نیاوردم که اطلاع دارم.چند بار هم الکی بهش گفتم به نظرت نیازی نیست به مادرت اطلاع بدیم ؟!
گفت نه هر موقع حامله بشی بهشون خبر میدیم و لزومی نداره!!!
الان من چه کار کنم؟دوست ندارم این وسط خراب بشم حالا که دایم داریم به مادر شوهر دروغ میگیم این وسط فکر میکنه چه عروس خبیثی هستم.از طرفی نمیدونم تا چه حد شوهرم بهش خبر داده.شوهرمم پیشنهاد گفتن به مادرش رو قبول نکرد و خیلی جبهه گرفت.خیلی دوست دارم بفهمم مادر شوهرم تا چه حد از موضوع اطلاع داره.این وسط من بی ابرو شدم من خیلی مادر شوهرمو دوست دارم و خیلی براش احترام قایلم. با همسرم چطور رفتار کنم؟


مشاور (خانم قربانی)

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون

همسرتان بدقولی کرده و مادر خودش را در جریان رازتان قرار داده و از طرفی نمیخواهد از این افشاء راز اطلاع یابید. شما نیز هم از رفتار همسرتان ناراحت هستید و هم از اینکه عدم صداقت تان در نزد مادرشوهر مشخص شده است. بین حفظ راز و جایگاه خود و افشاگری همسرتان گیر کرده اید و دنبال راه چاره هستید. نگرانی شما قابل درک است، مطمئنا تا کنون تلاش زیادی برای موقعیت مثبت خود در خانواده همسرتان داشته اید. دوست عزیز، با توجه به اینکه همسرتان پیشنهاد شما را قبول نکرده، پیشنهاد میکنم خودتان به طور مستقیم ولی در عین احترام و عدم سرزنش برای افشای راز، به وی اطلاع دهید که از صحبت با مادرش، خبر دارید و خودتان هم مایل هستید این روند ادامه یابد تا به خودتان از دروغگویی رهایی یابید. کتمان همسرتان میتواند برای این باشد که شما رنج کمتری را حس نمایید، اگر بتوانید به وی بقبولانید که دیگر از کار او ناراحت نیستید و با طیب خاطر با این مسئله کنار امده اید و به او حق میدهید که با مادرش درد و دل کرده باشد، او راحت تر با این پیشنهاد شما موافقت خواهد کرد.

پیشنهاد بعدی هم این است که خودتان مستقیم با مادرشوهرتان صحبت کرده و ضمن طلب دعای خیر از ایشان برای موفقیت در اقدامات پزشکی، از خدشه دار شدن جایگاه خود جلوگیری کنید. البته در کنار هر یک از این پیشنهادات باید یک اصل را سرلوحه رفتار خود قرار دهید. به این معنی که بپذیرید در فرزنداوری تان مشکلی بوده و این امر انقدر سهمگین نیست که به ارزش و عزتمندی شما صدمه بزند. امروز مادرشوهرتان از این راز با خبر شده، فردا بر حسب اتفاق یک فرد دیگر با خبر میشود، اگر شما شجاعت پذیرش حقیقت را داشته باشید هیچ فردی نیمتواند از این راه باعث رنجش زوح و روان شما گردد.

شاد و سلامت باشید.